کد خبر : 3778
تاریخ انتشار : دوشنبه 20 مهر 1394 - 6:13

انتشار سروده‌های بزرگترین شاعر نوحه‌سرای‌ آذربایجان به کجا رسید؟‌

انتشار سروده‌های بزرگترین شاعر نوحه‌سرای‌ آذربایجان به کجا رسید؟‌

 

 

 

اصغر فردی ضمن اشاره به اهمیت سروده‌های کریم آقا صافی تبریزی، به بیان پاره‌ای از مشکلاتش در راه انتشار این آثار پرداخت.

 

چند ماه است که در رسانه‌ها و مطبوعات موضوع کشف آثار غیر رثایی بزرگترین شاعر نوحه‌سرای‌آذربایجان، مولانا کریم‌آقا صافی تبریزی، که نزدیک به یک قرن مکتوم و مفقود بود، مطرح می‌شود. طبق وعده‌هایی که در رسانه‌ها از جانب شهردار محترم تبریز و اصغر فردی، یابنده و مصحح این آثار قید شده بود، هنوز شاهد انتشار آن نشده‌ایم و انتظار برگزاری مراسم تجلیل صافی و رونمایی آثار نویافته آن شاعر بزرگ اهل‌بیت(علیم السلام) تحقق نیافته است. تسنیم به منظور طرح این سؤال و کسب اطلاع از فرجام سرنوشت این حادثه مهم ادبی به گفت‌وگو با فردی پرداخت که به این قرار است:

                                                                                               

*: آقای فردی گه‌گاه اخباری از فعالیت‌های فرهنگی شما را از گوشه و کنار دریافت می‌کنیم و در این زمره چند ماه است که مقالات و گفت‌وگوهای شما را در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و مطبوعات مختلف درباره کشف تمامی آثار بزرگترین شاعر اهل‌بیت آذربایجان، مرحوم صافی تبریزی، را می‌خوانیم. همچنین متن خبر دیدار آقای نجفی، شهردار محترم تبریز با تنها بازمانده مرحوم کریم آقا صافی تبریزی نیز در خبرگزاری‌ها درج شد که طی این، خبر انتشار قریب‌الوقوع این آثار هم مندرج بود. از متن مطالب شما استنباط می‌شد که این آثار در اسرع وقت به دست علاقمندان ادبیات آذربایجان و مخصوصاً شیفتگان ادبیات ولایی و به‌ویژه مرحوم صافی خواهد رسید، اما تاکنون چنین وعده‌ای تحقق نیافته است و علاقمندان همچنان جویای عاقبت این وعده‌ها هستند. لطفاً به عنوان اولین سؤال نسبت به اهمیت این آثار نویافته اطلاعاتی را ارائه بفرمایید.

 

ادبیات نوحه ترکی در دیگر زبان‌های اسلامی بی‌نظیر است و نوع نظیر و قرین آن در عربی و فارسی کمّاً و کیفاً قابل قیاس با آن نیست، بنابرین با وجود هزاران شاعر شاهکارسرای دربار حضرت اباعبدالله(ع)، انتخاب برجسته‌ترین و بزرگترین شاعر کاری صعب است، اما مسافت و فاصله صافی با اقران خود چنان زیاد است که تعیّن او در این میدان فراخ بلامنازع است و گمان نمی‌کنم کسی ناقض این کلام باشد که خوش‌سخن‌ترین و نامورترین شاعر ادبیات نوحه در زبان ترکی هموست که بیش از یک قرن است بر تارک شعر رثائی آذربایجان درخشنده مانده است.

 

کریم آقا صافی تبریزی؛ خوش‌سخن‌ترین نوحه‌سرای ادبیات ترکی

 

آثار غیر رثایی اشهرالشعراء و اعرف‌الادباء ادبیات اهل‌البیت «علیهم آلاف‌التحیه‌ والثناء» مولانا صافی تبریزی از اهمیت ذوی‌الجوانب بسیار ویژه‌ای برخوردار است. این اشعار که در انواع اسالیب و موضوعات شعری سروده شده، علاوه بر غزلیات بی‌نظیر ترکی، حاوی اشعار وطنیه و انقلابی صافی‌ست که به‌مثابه مهمترین قسم آثار او فصل صفحات زرینی به ادبیات مجهول و ناشناخته مشروطه و حوادث و قیام‌های اجتماعی تبریز مابعد مشروطه می‌افزاید. صافی فعال‌ترین شاعر معنون تبریز در قیام مشروطیت بود که خواندن شعر در مراسم تشییع جنازه شهید نیکنام ثقه‌الاسلام توسط او در تواریخ موجود انقلاب مشروطه بازتابی عظیم یافته است. در تاریخ مشروطه، تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان به قلم کسروی و زندگینامه ثقه‌الاسلام به قلم مرحوم نصرت‌الله فتحی از این حادثه بزرگ اجتماعی تحت رهبری صافی به وجه شورانگیزی یاد شده است.

 

صافی یکی از هم‌رزمان و مقربین شهید سعید شیخ محمد خیابانی بوده که اشعارش ۱۰۰ سال پیش در «روزنامه تجدد» ارگان حزب دموکرات به رهبری شیخ محمد خیابانی و دیگر جرائد اجتماعی وقت منتشر می‌شده است.

 

بازتاب حوادث اجتماعی سیاسی تبریز در سروده‌های صافی

 

علاوه بر اینها، اشعار صافی درباره حوادث برجسته تاریخی قرن گذشته مانند قتل نسل شیعیان غرب آذربایجان توسط داشناک‌ها، آثوری‌های موسوم به «جیلو» و اکراد «شقاق» با توجه به بازتاب اندک آن در تاریخ، از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار است. اشعار صافی آینه و تاریخ منظوم رویدادهای اجتماعی دوران بحرانی بین سال‌های ۱۲۸۰ تا ۱۳۰۹ تبریز و محیط جغرافیائی نزدیک است که بیت بیت این سروده‌ها گواه متقن این حادثات و واقعات مهم اجتماعی است. کشف این آثار به عنوان حادثه‌ای ادبی در تاریخ معاصر آذربایجان و نمونه متعینی از شعر مقاومت ترکی و فارسی به شمار می‌آید.

 

*: بعد از دسترسی به این آثار چه اقداماتی در جهت تدارک انتشار انجام دادید؟

 

دسترسی ما به دیوان مخطوط مولانا صافی تبریزی بعد از یک قرن گمگشتگی در اردیبهشت ماه امسال میسر و ممکن شد که در این مجال مراتب تشکر خود را به جناب آقای حاج محمدآقا صافی تبریزی تنها ولد ذکور و یگانه بازمانده نجیب شادروان صافی ابلاغ می‌کنم.

 

با تعجیل تامی که بنابه فقدان و مستوری ۱۰۰ ساله این آثار داشتیم،‌ بلافاصله نسبت به قرائت دستخط، حروفچینی، تصحیح، تبویب، نوشتن تعلیقات و حواشی و مقدمه، صفحه‌آرایی، طراحی جلد اقدام کردم. دو مقدمه مبسوط در حدود بیش از یکصد صفحه برای دیوان فارسی و بیش از این حجم برای دیوان ترکی تألیف کردم. در زمانی بسیار کوتاه و در نتیجه کار فشرده شبانه‌روزی توانستم کلیات آثار غیر رثایی زنده‌یاد صافی را دو جلد دیوان فارسی و دیوان ترکی با حجم هر کدام بیش از ۴۰۰ صفحه آماده چاپ کنم.

 

*: درباره انتشار و معرفی آن چه تصمیمی گرفتید و هدفتان از مشارکت با شهرداری تبریز برای انجام این تمهیدات چه بود؟

 

اینجانب با در اختیار داشتن «بنیاد شهریار» و مؤسسه انتشارتی ذیل این بنیاد و ارتباطات دوستانه با دیگر مؤسسات انتشاراتی معتبر کشور امکان نشر سریع این اثر خاص را دارم و به راحتی می‌توانم مراسم مطنطن تقدیمیه این آثار را در مناسب‌ترین تالارهای تهران برگزار کنم، اما تعلق خاطر باطنی خود و ارتباط مستقیم این آثار با تبریز موجب شد که برای نخستین دور انتشار و برگزاری آیین معرفی این حادثه ادبی، تبریز را ترجیح کنم.

 

به هر حال این افتخار متعلق به تبریز است و صافی از چهره‌های تاریخی و جاوید این خطه بشکوه. تمامی محتویات این آثار در حاشیه حوادث مربوط به تبریز سروده شده و سرنوشت دیوان ترکی هم که معلوم است. صافی یکی از معاریف مکتب ادبی تبریز است. دریغ می‌بود که این اتفاقات در تبریز واقع نمی‌شد. از این رو ما طی ارسال پیغامی به شهردار محترم کلانشهر تبریز (آقای نجفی) مراتب را با وی در میان گذاشتیم. آقای شهردار نخست طی استقبال مناسبی از قضیه، نمایندگان فرهنگی خود را جهت مذاکره در پیرامون کیف و کمِّ موضوع برای دیدار با بنده به تهران اعزام کرد. سپس برای تسجیل و مذاکره در حول اجزاء موضوع من بنده در اوائل تیرماه طی سفری به تبریز، رأساً با آقای شهردار ملاقات کردم.

 

شهردار محترم ذیل نامه ما طی ارجاع مراتب به مدیریت سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری دستورات صریحی نسبت به برگزاری مراسم و انتشار جلدین این دیوان توشیح کرد.

بلافاصله بعد از این دیدار، شهردار اشتیاق خود را دائر بر انجام ملاقات با یگانه بازمانده مولانا صافی اظهار کرد و در نخستین سفر به تهران یعنی ظرف همان هفته، ما ترتیب این ملاقات را دادیم. عکس‌هایی گرفته شد و روز بعد شرح و تفصیل ملاقات شهردار تبریز با فرزند صافی طی درج عکس‌هایی در پایگاه اجتماعی شهرداری تبریز و چند خبرگزاری بومی بازتاب یافت و دیگر هیچ.

 

انتقاد فردی از نگاه تنگ‌بینانه در حوزه فرهنگ

 

متأسفانه پس از گذشت چند ماه تاکنون هیچ‌گونه پیشرفت و حتی تعقیبی نه از جانب آقای شهردار و نه سازمان فرهنگی هنری شهرداری که مسئول پیگیری و اجرای مراتب معین شده بود، انجام نشد. معلوم شد که منتهای منظور همان گزارش خبری و درج یکی دو عکس در رسانه‌های شهری بوده که اجابت یافته و هیچ نظر جدی دیگری نسبت به تحقق وعده‌ها منظور نبوده است.

 

*: از جانب شما موضوع پیگیری شد؟

 

بنده حاجتی نداشتم که پیگیر تحقق آن باشم. کار مفاخره‌‌آمیز حاضری را تقدیم آقایان می‌کردم که ایفای وظیفه‌ای از سوی اینجانب نسبت به وطن مألوفم بوده تا نشان افتخار تبریز را به سینه خود تبریز سنجاق کنیم. اصلاً بنابه اقتضای ماهیت این موضوع، جای این کار تبریز است. من خیال نمی‌کنم در ترجیح تبریز برای نخستین انتشار آثار نویافته صافی و برگزاری کنگره صافی‌شناسی خطایی کرده باشم، گویا خطا در موارد ریشه‌ای و اساسی دیگر منطقه‌ای‌‌ست.

 

نمی‌فهمم، چرا باید زمره‌ای تنگ‌بین نامربوط به همه امور سرکی بکشند و از قضا اراده و عزم بسیاری از حوزه‌ها هم وابسته به نظر این مشت بیمار سرشتی همواره‌ظنین باشد؟

 

*: در حال حاضر چه تصمیمی دارید؟ آیا برای تحقق منظورتان مجرای دیگری را هم تجربه خواهید کرد؟

 

اولاً مواعید مدیریت محترم شهری در ملاقات مذکور منحصر به این مورد خاص نبود و دو ـ سه موضوع فرهنگی دیگری نیز مقرر شد که همگی سرنوشتی نظیر یافتند، اما اهم منظور ما موضوع صافی بود.

 

اصولاً در چنین مواردی که یک میراث ملی فرهنگی گمشده یافت می‌شود، تعلل و تعطل جائز و صلاح نیست و باید به‌سرعت منتشر و ابلاغ شود، ازین‌رو ما بیش از این نمی‌توانیم مانند همه امیدواری‌ها و انتظارهایمان که عمرهایمان را فرسود، در انتظار به تکان آمدن ذوات محترم باشیم. آنها با انتشار یک خبر و درج چند عکس کام گرفتند و رها کردند.

 

بنابرین ما تصمیم گرفتیم که به زودی آثار مولانا صافی تبریزی را به انفس وجوه چاپ و طی مراسمی در تهران به تقدیم و معرفی آن اقدام کنیم. دریغا علی‌رغم همه مساعی نگذاشتند این اقبال نصیبه بخت تبریز شود که قباله آن به حباله تبریز است، چندان که ما همه ذراتی از خاک پاک تبریز و خاک پای اهل تبریزیم.

 

کشش چو نبوَد از آن سو، چه سود کوشیدن؟

 

من در این مجال و اغتنام مراتب خجلان و اعتذار خود را به پیشگاه اهل فرهنگ و طبقات اهل ذوق و ادبیات، مخصوصاً حسینیان تبریز که ۱۰۰ سال است بیرق صافی را برفراز داشته‌اند، ابلاغ می‌کنم.

 

ما نسبت به تحقق این حق آخرین سعی خود را بذل کردیم، اما به قول خواجه:

 

به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم، ورنه؛

کشش چو نبوَد از آن سو، چه سود کوشیدن؟

 

برخی از این ذوات محترم نسبت به صافی و علی‌الاطلاق نسبت به ارکان و امهات فرهنگی معرفت لازمی ندارند. این فقر فرهنگی موجب می‌شود که لااقل مشاوران مناسبی هم در اختیار نگیرند. ارائه اطلاعات نادرست و ناشیانه از سوی مشاوران هم مزید بر این ناآشنایی شده و منشأ بروز خطاهای جدی و درشتی هم می‌شود. بسیار غم‌انگیز است که آحاد کانون‌های تصمیم حتی فاقد اطلاعاتی درباره موضوعات و عناصر مهمی مانند شئون اجلّه و اکابر ادبیات اهل‌بیت از جمله صافی باشند و ندانند که او چه مرتبتی در نزد اهل‌بیت کرام و شیعیان آن خاندان عظام داشته و دارد.

 

من بعد از انتشار و برگزاری مراسم متبوع خواهم گفت که برخی ذوات نسبت به بزرگترین شاعر اهل‌بیت ما چه نظری دارند و در آن ایام چه عبارت مشئومی درباره صافی به گوش من رسید. آنگاه مردم تبریز و به‌ویژه عاشقان صافی خود داوری خواهند کرد که عده‌ای از صاحبان تصمیم و اراده در مورد بزرگترین شاعر اهل‌بیت ـ که یک قرن است یکه‌تاز و شهسوار بلامنازع ادبیات نوحه ابی‌عبدالله (ع) بر ذروه و چکاد ادبیات شیعه می‌درخشد ـ چه نگاه سخیفی دارند.

 

به هر حال ما اگرچه مسافتاً از شهرمان دوریم، ولی همیشه به عنوان یک تبریزی درصد غالبی از اهتمامات خود را به مسائل فرهنگی و هویتی تبریز تخصیص می‌کنیم. اگر قلمی می‌زنیم در حوزه معارف تبریز است و اگر قدمی برمی‌داریم در جهت تبلیغ و تعریف احتشام تاریخی و شئون تبریز است. متأسفانه ناامیدی‌هائی که موجب ترک توطن ما شده، به جای تقلیل و کاهش، رفته رفته تثبیت و افزایش می‌یابد.

 

نمی‌دانم تبریز تا کی قرار است به این وضعیت باشد، به‌قول استاد شهریار که در سال ۱۳۳۶ از زبان تبریز فرمود:

 

«مرغکانم تا پری دارند از من می‌پرند

ننگ بینند آب و نان و تنگ بینند آشیان»

 

اگر تبریز رجال خود را سر سفره مادری فرا بخواند…

 

تا کی جوانان مستعد تبریز در اثر چنین معاملاتی تا بال و پری می‌یابند به جای جولان در آسمان تبریز، ناگزیر از پرواز و کوچ از تبریز خواهند شد؟ اگر روزی تبریز رجال خود را بر سر سفره مادری فرا بخواند، از هر جانبه مقتدرترین و غنی‌ترین شهر دنیا خواهد شد. اما بر عکس، هر روز به بلوغ رسیدگان اگر می‌توانند مهاجرت می‌کنند، و تا وقتی که نمی‌توانند، با پختن خیال مهاجرت به سر می‌برند. این همواره موجب عقب‌ماندگی و انحطاط تبریز خواهد بود. مدیریت قوی هنگامی محقق خواهد شد که بر مردمی برجسته و هر حیث مستغنی ریاست کنند. هیچ تبریزی دورمانده از زادگاه خویش توقعی از مدیران شهری ندارد، اما مدیران شهر نسبت به این‌ها تعهدات و رسالاتی دارند.

 

اینگونه برخوردها با هر کس فقط یک‌بار شانس وقوع دارد و دیگر نمی‌تواند مکرر شود. ای کاش به جای این‌گونه بهره‌گیری‌های ارزان و بدوی، با رفتار درست و صادقانه و بدون هزینه درخور بتوانند بهره‌وری‌های عظیمی از توانمندی‌های تبریزی‌ها کنند که اهتمام و توان‌هایشان مورد استفاده دیگر کشورها و یا پایتخت کشور خودمان است.

 —————————

گفت‌وگو از مسعود صدر محمدی – تسنیم

 

 

 

برچسب ها :

ناموجود

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.