حجم بالای درس ها فرصت کشف استعدادها را می گیرد
الهام احمدی نفر اول مسابقات شعر دانشآموزی گفت: تا وقتی غولی به نام کنکور دغدغه اصلی دانش آموزان است و تا وقتی حجم بالای درسها را داریم، برای دانش آموزان زمانی باقی نمیگذارد تا استعدادها کشف شود.
چندی پیش مسابقات فرهنگی و هنری دانشآموزان سراسر کشور برگزار شد و نفرات برتر رشتههای مختلف معرفی شدند.
الهام احمدی توانست در این دوره از مسابقات، نفر اول در بخش شعر شود؛ او ۱۸ سال دارد و آخرین سال دبیرستان در رشته علوم انسانی را در سالجاری به اتمام رسانده است.
با الهام احمدی در اختتامیه مسابقات آشنا شدم و رفتار صمیمانه و محترمانهاش موجب شد تا مصاحبه دوستانهای داشته باشیم.
* چه شد که به شعر علاقهمند شدی؟
از زمانی که خواندن آموختم، کتابهای ادبیات خواهرم مدام دستم بود و حتی اگر معنی شعرها را نمیفهمیدم غرق دنیای کلمات و وزن و آهنگشان میشدم؛ مادرم خانهدار است و پدرم شغل آزاد دارد. در کل به لطف خدا یک خانواده مذهبی، بسیار هنردوست و اهل مطالعه دارم.
از زمانی که به خاطر دارم پدر و خواهرم عاشق اشعار استاد شهریار بودهاند و صدای استاد شهریار همراه همیشگی مسافرتهایمان بوده است.
مادرم به حافظ علاقه زیادی دارد و از کودکی برایم شعر میخواند. از همان زمان کتابهای شعر کودکانه برایم میخریدند و وقتی خواندن آموختم و پدرم متوجه علاقهام به دنیای شعر شد، کتب شعر فارسی را برایم تهیه میکرد از خیام و صائب و پروین گرفته تا شاعران امروزی…
به قصههای شاهنامه علاقه زیادی داشتم و پدرم قصههای شاهنامه را برایم تهیه میکرد. یادم هست شاهنامه برایم دوستداشتنی ترین دنیای ممکن بود…
تا اینکه روزی پدرم هشت کتاب سهراب را برایم خرید و من با دنیایی جدید آشنا شدم؛ دنیایی که مرا جادو میکرد و دل کندن از اشعار سهراب برایم سختترین کار ممکن بود.
اشعارش را هر روز میخواندم و شعر سهراب بود که نوشتههای شبه شعر مرا سمت و سو بخشید؛ نوشتههایی که پیش از آن آنها را شعر میپنداشتم حالا وزن و آهنگ و اندیشه گرفته بودند و اسمشان شده بود شعر نیمایی.
این را به پای تعریف از خود نگذارید اما استادم همیشه تأکید میکند ذهن به شدت موزونی دارم و بی شک این ذهن موزون را مدیون روزهای کودکی، هدیههای پدر و شعرخوانیهای مادر و خواهرم میدانم.
البته بهتر است اشاره کنم زندگی ما زنجانیها با شعر و شاعری عجین شده است؛ شعرهایی که در دستهها و هیأتهای حسینی خوانده میشود، و مگر میشود زنجانی باشی و اشعار استاد کلامی را حفظ نباشی…
خلاصه از زمانی که یادم هست شعر کهکشان بوده و من منجمی که از سیر و تماشای این کهکشان سیر نمیشدم.
* اولین باری که شعر سرودی چند سالت بود و چه شعری گفتی، یادت هست؟
خیلی کوچک بودم حتی قبل از اینکه مدرسه بروم برای عروسکهایم شعر میخواندم.
اما اولین شعری که نوشتم شعری برای یک شاپرک بود فکر میکنم ۸ یا ۹ سال داشتم اگرچه آن شعر را کاملاً به یاد ندارم اما خوب یادم هست داستان هم مینوشتم و دایی بزرگم طرفدار پر و پاقرص شعرها و داستانهای پر از غلطم بود و چقدر تشویقم میکرد.
* بعد از اینکه به شعر روی آوردی، مشوق تو برای ادامه این راه چه کسانی بودند؟
در ابتدا و بی قصد تملق و ریا بگویم که هیچ لحظهای از زندگیام دست یاری اهل بیت(ع) از من دریغ نشده هر جا ناامید یا خسته شدم با توسل به ائمه، روح تازهای در من دمیده شده و از این بابت خود را مدیون ائمه میدانم.
شکر خدا افراد زیادی هستند که همواره مشوقم بوده و هستند
در درجه اول خانوادهام که اولین مستمع شعرهایم هستند و خواهرم که همیشه با ذوق و علاقه به شعرهایم گوش داده است.
پدربزرگم اهل دنیای شعر و شاعری هست و یک مجموعه شعر آیینی به زبان آذری هم به چاپ رسانده است.همیشه بحثها و صحبتهای شاعرانه با ایشان برایم لذت بخش بوده و هست؛ به یاد دارم اولین بار که شعرخوانی داشتم، پدربزرگم یک صحیفه سجادیه به من هدیه داد و بسیار خوشحال بود.
یکی از خالههایم همیشه مرا به جلسات شعر میبرد و دایی بزرگم در شعرنویسی و شعرخوانی کمکم میکرد. همچنین زنعمویم همواره تشویقم میکرد.
تا اینکه در سال اول دبیرستان دبیرم خانم شلیره محمدی در دنیای خارج از خانه و خانواده اولین کسی بود که اشعارم را شنید و تشویقم کرد و اینگونه شد که این راه را ادامه دادم تا بواسطه شوهرخالهام که از دوستان آقای هادی وحیدی (از بزرگان شعر و ادب استان) هستند با انجمن ادبی صراط زنجان آشنا شدم و افتخار آشنایی با اساتید بزرگی را پیدا کردم.
آقای حسن پاکزاد دبیر انجمن و استاد بنده زحمات زیادی کشیدند و ناپختگیها و نابلدیهای مرا استادانه تحمل کردند.
ایشان استادی هستند که بر خلاف بسیاری از اساتید که شعر بچه هارا اصلاح میکنند به من آموختند چگونه عیوب شعرم را بفهمم و چگونه آنرا اصلاح کنم.
همه این عزیزان و بزرگان مشوقان من بوده اند و از تمامی آنها ممنونم.
* تاکنون در چه مسابقاتی شرکت کردی؟
حقیقتاً پیش از این خیلی اهل مسابقه و رقابت نبودهام و البته هنوز هم نیستم. شعر، زیباییهایی را آشکار میکند که شاید اگر شاعر با نگاه زیبابین خود آن را نمیدید، آن زیبایی برای همیشه پنهان میماند.
معتقدم شاعر اصلی یک شعر کسی است که آن شعر و زیبایی حقیقی آنرا درک کند و به همین دلیل جز تعداد بسیار محدودی مسابقه موضوعی و استانی، در مسابقات خاصی شرکت نکردهام.
* سطح این دوره از جشنواره فرهنگی و هنری دانشآموزان را چگونه ارزیابی میکنی؟
از دید من سطح مسابقات عالی بود. فکرش را نمیکردم در سطح دانشآموزی شاعرانی به این قدرتمندی ببینم.
بچه ها عالی بودند، همگی اهل مطالعه و باهوش و مسلماً رقابت با این دانشآموزان نمونه کار آسانی نبود.
اساتید هم نیازی به تعریف من ندارند و اساتید شناخته شدهای بودند؛ کلاس را به بهترین شکل ممکن پیش میبردند و من به شخصه از آن چند ساعت نهایت استفاده را میکردم.
از همه مهمتر دوستان بسیار خوبی بودند که از سراسر ایران پیدا کردیم و این را از ته دل میگویم که ارزش پیدا کردن این دوستان از کسب هر مقام و رتبهای بالاتر است.
* به رسانیدن اشاره کردی، تا حالا چقدر کلاس شعر رفتی؟
از سال دوم دبیرستان وارد انجمن ادبی آیینی صراط زنجان شدم؛ راستش را بخواهید آنجا بود که فهمیدم دنیای شعر بیانتهاتر از چیزی است که در خیالم بود و از اساتید مطالب فراوانی آموختم.
راهنماییهای استادم آقای حسن پاکزاد و تلاشی که داشتم باعث پیشرفت زیادی در من شد و در جریان جلسات انجمن و تأثیر آنها ذهنم از اشعار نیمایی به سمت اشعار کلاسیک و سنتی بهویژه غزل و چهار پاره تغییر مسیر داد البته اشعار نیمایی من اشعار موزونی بود بی آنکه چیزی از وزن شعر نیمایی بدانم و هنوز هم طرفدار شعر نیمایی هستم.
* به کدام شاعر را بیشتر علاقه داری؟
به هیچوجه خود را به شاعر خاصی محدود نکردهام همانطور که گفتم دنیای شعر سهراب دنیایی است که مرا مجذوب خودش کرد و شیفته اشعار حسین منزوی هستم.
پس از این دو بزرگمرد از شاعران گذشته میتوانم به صائب، سعدی و حافظ اشاره کنم؛ شهریار بخصوص برای ما آذری زبانها یک شاعر عاشق دوستداشتنی است.
از شاعران امروزی حسین صفا شاعر محبوب من است و شعر شاعرانی چون اساتید محمد علی بهمنی،حمیدرضا برقعی، مرتضی امیری اسفندقه، فاضل نظری و… را نیز بسیار میپسندم.
* زیباترین شعری که تا حالا خواندی یا شنیدی چه بوده است؟
باز هم به سوال سختی رسیدیم! اما چیزی که در این لحظه به ذهنم میرسد شعری است که از کودکی حفظش کرده و میخواندم و آن شعر “کفشهایم کو” از سهراب سپهری است.
آقای میلاد عرفان پور هم شعری دارد که مقام معظم رهبری یکبار آنرا قرائت کردهاند “ما سینه زدیم بی صدا باریدند..”
این شعر همیشه مرا منقلب میکند و به قولی آنچه از دل برآید به دل نشیند.
در آخر هم دوست دارم از شعر «یوسف» آقای حسین صفا نام ببرم که شعر زیبا و عمیقی است.
* زیباترین شعر خودت چه بوده است؟
خیلی سخت است بخواهی شعری از اشعار خودت را انتخاب کنی؛ البته در ابتدا بگویم در دنیای شعر خود را هنرجو میدانم نه شاعر و معتقدم راه بسیاری را پیش رو دارم تا خود را شاعر بنامم .
از طرفی شاعر با شعرهایش زندگی میکند، شاید بتوان گفت اشعار یک شاعر مثل فرزندان او هستند و همه را یک اندازه دوست دارد.
البته من حس خوبی به اشعار آیینی خود دارم. شاعر خوب آیینی کشورمان حمید رضا برقعی در جایی گفته است هر شعر آیینی که به ذهن شاعر میرسد صله و هدیه شعر پیشین اوست که از اهل بیت(ع) دریافت میکند و من حقیقتاً به این جمله معتقدم.
شعر آیینی نا خود آگاه به ذهن میرسد و روی صفحه دفتر شعرت حک میشود؛ در میان اشعارم شعری از زبان همسران شهید و خاصه همسر شهید حججی دارم که خیلی دوستش دارم.
* دوست داری در آینده چه کاره بشوی، آیا کار مرتبط با شعر را ادامه میدهی؟
راستش را بخواهید از زمانی که یادم هست شغل مورد علاقهام دبیری به خصوص آموزش ابتدایی بوده است.
دوست دارم شاگردانم را با دنیای شورانگیز کلمات و شعر آشنا کنم، ذوقشان را بپرورانم و پا به پایشان کودکی کنم.
شاید بهتر باشد به این هم اشاره کنم که در حوزه ورزش نیز فعالیت زیادی دارم و شغل مربیگری البته در کنار دبیری شغل محبوب من است.
در جواب قسمت دوم سؤالتان هم باید بگویم به همکاری با کانونها و انجمنها علاقه دارم و هر راهی که مرا به دنیای شعر پیوند بزند در نگاه من راه پیمودنی و زیباییست.
* فکر میکنی آیا در مدارس به استعدادها توجه شده و شکوفا میشوند؟
بله دبیران ادبیات من نقش مثبتی در علاقهمندی من به شعر داشتهاند، البته شاید هم من در این خصوص خوش شانس بودهام اما تا جاییکه من میدانم و حس کردهام آموزش و پرورش دغدغه کشف استعدادها را دارد و همین مسابقات دانشآموزی شاهدی بر این حرف است.
مسلماً فرصت بیشتری لازم است تا نتیجه این تلاشها را ببینیم و در بخشهای کوچک تر مثل شهرستانهای محروم یا روستاها نیروی اجرایی بهتری لازم است، بهقولی میتوانم بگویم برنامه درستی تدوین شده است اگر مجریان خوبی هم داشته باشد.
البته دانش آموزان هم گلایههایی دارند که بجاست چون بسیاری از آنها استعداد دارند اما فرصت پرداختن به استعدادشان را ندارند.
تا وقتی غولی به نام کنکور دغدغه اصلی دانش آموزان است، تا وقتی حجم بالای درسها بهویژه در سالهای پایانی تحصیل است وقتی برای دانش آموزان باقی نمیگذارد، حتی اگر بخواهند هم توان پرداختن به استعداد و علاقههایشان را آنطور که باید ندارند.
* وضعیت آموزش ادبیات فارسی در مدارس را چطور ارزیابی میکنی؟
مسلماً میتواند بهتر باشد! دبیران ادبیاتی میشناسم که در کلاسشان دورههای مطالعاتی برگزار میکنند، دغدغهمند هستند و عاشق کارشان! متاسفانه کتب درسی ما جامعیت ندارد! بعضی بچه ها را از ادبیات بیزار میکند!
اینجا دبیر باید با مهارتش بچهها را با کتاب دوست کند؛کتابهای فوق العادهای که برای نوجوانان نوشته شده، مثل داستانهای آقای حسن زاده،کتابهای طنز آقای داود امیریان و شعر شاعران امروزی تر…
شوربختانه داریم دبیرانی را که تنها به آموزش سطحی کتاب بسنده میکنند هرچند تعداد بسیار کمی باشند.
به نظر من آموزش پرورش باید علاقهمندان و فعالان حوزه ادبیات را کشف کند و به کار گیرد و البته معلمان فعال را بیش از پیش تشویق کند.
* پیشنهادت
هرچند در مقامی نیستم که بخواهم توصیهای بکنم اما به عنوان یک دوست به همسالانم که فکر میکنند در زمینه شعر یا داستان استعداد دارند، پیشنهاد میکنم در انجمنها حضور پیدا کنند و مطالعه را جزو جداناشدنی برنامههایشان قرار دهند.
از مسؤولان مربوط و مردم عزیز میخواهم همانطور که تا کنون اینطور بوده است، دغدغه اصلیشان بخش کودک و نوجوان باشد؛ شهرهای دور افتاده ای که ممکن است استعدادی در آنها پنهان باشد را دریابند و انجمنهای ادبی را سنگرهای فرهنگی بدانند؛ این انجمنها فعال بودن و دغدغه مند بودن را به نوجوانان می آموزند اما کمی مظلوم واقع شدهاند و کاش توجه بیشتری به آنها میشد.
* حرف آخر
اول از همه از خبرگزاری فعال و پویای شما که به نوجوانان و جوانان توجه دارد، سپاسگزارم؛ در وهله دوم
از پدر و مادر خوبم، خواهرم و خانواده کوچکش، خانوادهام، دوستان همیشه همراه و مهربانم بهویژه زهرا بیاد، اعضای انجمن ادبی آیینی صراط زنجان، استادم آقای پاکزاد، دوستان جهادگرم در هیأت ثارالله زنجان و تمام اهالی شعر و هنر تشکر میکنم؛ به امید روزی که همه ما شعر خوب بشنویم و شعر خوب و شایسته تحویل مخاطب دهیم.
شعر از زبان همسر شهید حججی:
تنها خدا نشست و غمم را حساب کرد/ تنها خدا که دلهره ام را مجاب کرد/ شعری نبود وسعت دلتنگیام شود/ باید پس از تو این همه غم را کتاب کرد.
تاریخ در مدار تو تکرار میشود/ رفتی از این دو چشم و دلم کوره ساختی/در جسم تو دوباره وهب جان گرفته بود/ بار دگر تو از وهب اسطوره ساختی.
قصه به سر رسیده که از روز رفتنت/ زیبایی مسیر تو را درک کردهام/ با حس و حال زینبیام آشنا شدم/ من غصههای بعد تو را ترک کردهام
در خواب هم نفس نفست ذکر یار بود/ از لطف یار بوده اگر سرجدا شدی/ در روضه قد کشیدی و حالا عزیز من/ تو روضه مجسم کرب و بلا شدی.
منبع: فارس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰