عبدالعلی زاده: مردم باید تغییر را حس کنند
آی نیوز هرچند اصلاحطلبان برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری دیر به خود آمدند اما دست به کار شدن آنها در لحظه آخر توانست کاری کند تا خاطره ۸ سال پیش یکبار دیگر برای این جریان سیاسی زنده شود. درست سه روز مانده به رایگیری، اجماع اصلاحطلبان انجام شد و رهبران اصلاحات پشت سر حسن روحانی قرار گرفتند تا نتیجه انتخابات چیزی باشد که رضایت این جریان را به دنبال داشته باشد.
به گزارش آی نیوز به نقل از پایگاه خبری آذربایجان ، پیش از آنکه نظر شورای نگهبان منتشر شود، همه نیروهای سیاسی اصلاح طلب گرد آیتا… هاشمی بودند و منتظر بودند آیتا… را در رقابت نامزدهای ریاست جمهوری مشاهده کنند که در نهایت نتیجه نظر شورای نگهبان، شرایط را به گونهای دیگر رقم زد.
مهندس علی عبدالعلی زاده وزیر مسکن و شهرسازی دولت اصلاحات هم یکی از همان شخصیتهایی بود که بعد از اعلام نظر شورای نگهبان در مورد آیتا… هاشمی، به قول خودش او و دیگر نزدیکان تا سه روز در شوک بودند و نمیتوانستند تصمیمی بگیرند اما حمایت آقای هاشمی و جریان اصلاحات از حسن روحانی کافی بود تا اصلاح طلبان پشت سر کاندیدای جدیدشان قرار بگیرند. عاقبت همین حمایتها هم نتیجه داد و توانستند پیروزی اصلاحات را جشن بگیرند. عبدالعلیزاده در این گفتوگو اوضاع این هشت سال را روایت میکند و بر این مساله تاکید دارد که سرمایههای اجتماعی کشور در این سالها آسیب دیدند. تحلیل کاملتر این موضوع را در این گفتوگو میخوانیم:
مردم از نتیجه انتخابات راضی بودند. چه آنهایی که به جریان راست نزدیک بودند و چه آنها که با اصلاحات قرابت بیشتری داشتند. این شرایط را ناشی از چه میدانید؟
_ اول بگذارید این پیروزی را به مردم تبریک بگویم و امیدوار باشم همواره این لبخندها بر لبان مردم نقش بسته باقی بماند. فضای این دوره ویژه بود، هشت سال این دولت تمام شده بود و بالطبع میبایست تغییر و تحولی انجام میشد. همین مساله انگیزهای شده بود تا گروهها و جریانهای سیاسی انگیزه بالایی داشته باشند، آنگونه که از یک سال پیش از انتخابات آماده حضور در صحنه باشند. از یک طرف جریان اصولگرا بود که تقریبا همه اعتبار و آبروی خود را در گرو حمایت از دولت گذاشته بود اما در انتها به این نتیجه رسیدند که با این کارنامه دولت مشکل بتوان جلب رای کرد و تقریبا از اوایل سال گذشته سعی کردند فاصله خود را با دولت حفظ کنند. در سوی دیگر خود جریان دولت بود که کاندیدای خاص خود را معرفی کرده بود و بدین ترتیب از نگاه کلی عملا جناح اصولگرا دو شقه شده بود. در سوی دیگر اصلاحطلبان بودند که احساس میکردند در این دوره فضا برای حضور آماده است.
جدا شدن و انشقاق اصولگرایان از هم غیر قابل اجتناب بود؟
_ وقتی یک جریان سیاسی تحت فشار قرار بگیرد و دولت منتخب آنها طی هشت سال نتواند پاسخگوی تمام نیازهای مردم باشد، طبیعی است که در اثر این فشار جریان اصولگرا درگیر نوعی فرسایش درونی شد و همانطور که دیده شد تا روز آخر انتخابات هم این فرسایش همچنان ادامه داشت.
عدم حضور آقای هاشمی در میان ۸ کاندیدای نهایی چقدر در این مساله تاثیر داشت؟
_ قبل از اینکه بخواهم از تاثیر آقای هاشمی بر جریان اصولگرا بگویم بهتر است از تاثیر ایشان بر جریان اصلاحات سخن بگویم. یکی از مهمترین اتفاقات انتخابات یازدهم حضور آقای هاشمی بود. یعنی هم آمدن و هم حذف ایشان غافلگیرکننده بود. البته خود آقای هاشمی، نیروهای دیگر که مهمترین آنها رئیس دولت اصلاحات بود را برای کاندیداتوری معرفی میکردند اما بالاخره خود ایشان در لحظات آخر آمدند و ثبت نام کردند و جنب و جوشی بین مردم راه افتاد اما تصمیم با شورای نگهبان بود. طی یک هفته ثبت نام آقای هاشمی تا نتیجه تایید آرا توسط شورای نگهبان همه متفق القول خیالشان راحت بود که شخصی بامنطق و باتجربه بر سر کار خواهد آمد.
چه شد که این هماهنگی سراسری به وجود آمد و اصلاحطلبان و مردم همدیگر را پیدا کردند؟
_ خوشبختانه آقای عارف و روحانی از فیلتر شورای نگهبان عبور کردند تا در جمع کاندیداها دو نفر نزدیک به جریان اصلاحات حضور داشته باشند. مردم شناختی از دولت سازندگی و اصلاحات داشتند. همچنین کارنامه ۸ساله دولت سراسری اصولگرایان نیز پیش چشمان مردم بود. به دلیل ضعفهای همین کارنامه اعتقاد دارم مردم از روز اول انتخاب خودشان را کرده بودند و نمیخواستند این نوع مدیریت همچنان ادامه داشته باشد. تنها مردد بودند که به چه کسی در مقابل آنها رای بدهند. دو کاندیدای اول جریان اصلاحات در ادامه حضور نداشتند اما اجماع این دو بزرگوار برای مردم بسیار شیرین بود. مناظرهها هم فرصت خوبی بود تا مردم اطلاعات دقیقتری از مواضع اصولگرایان و اصلاحطلبان به دست بیاورند.
تصمیم آقای عارف در این میان چقدر تاثیرگذار بود؟
_ حقیقتا تصمیم آقای عارف درس اخلاق به سیاستمداران ما بود. خود آقای عارف بین مردم و به ویژه طبقه دانشگاهی شانس رای مناسبی داشت اما به احترام منافع ملی و جریان اصلاحات و مردم کنار کشید. این مساله نشان داد برای ایشان منافع شخصی اصلا مطرح نبود، لذا در مییابیم سود در آن است که آینده کشور در دست کسانی باشد که منافع ملی بر منافع شخصیشان ارجحیت دارد.
خیلی تبلیغات میشد که مردم به خاطر انتخابات پیشین پای صندوقها نمیآیند اما این اتفاق نیفتاد و حتی صفهای طولانی در خارج از کشور هم به وجود آمد. پیشبینی این شرایط را داشتید؟
_ حضور بیش از ۷۰درصدی مردم در شرایطی که نامزد اصلی جریان اصلاحات حضور نداشت نکته مهمی را به ما نشان داد که باید به آن افتخار کنیم. در فاصله زمانی بسیار کوتاه زمانی، ارزش پول ملی مردم به ناگهان بیش از ۷۰ درصد سقوط کرد و یک سوم شد و مردم تحت فشار بودند. دولت هم هر روز تصمیمات جدیدی میگیرد و مثلا ارز مرجع را حذف میکند و دارو به قیمت آزاد فروخته میشود. وقتی مردم تحت فشار قرار بگیرند، طبیعی است دنبال راهکار باشند. رای مردم نشان داد با وجود فشارهای اقتصادی، بازهم ملت ایران به دنبال راهکار هستند و راه حلشان را در داخل جستوجو میکنند. این مساله حتی در مورد ایرانیان خارج از کشور هم صدق میکرد. این مردم را باید قدر شناخت. شبکههای مختلف بیگانه آنقدر تبلیغ کردند که مردم رای نمیدهند اما مردم آمدند و کاری به آن رسانهها نداشتند. مردم اینقدر شریف هستند. مسئولین نظام این را به خوبی میدانند که مردم به دنبال برنامههای خبری هستند. بهترین کار این است که رسانههای داخلی را شفاف کنیم و مردم را تغذیه خبری کنیم. اگر این اتفاق بیفتد مردم خودشان ماهوارههایشان را جمع میکنند و احتیاجی هم به عملیات راپل نیروی انتظامی نیست. هرگاه شرایط را بازتر گذاشتهایم، بردهایم. مردم آگاهند و فریب خبرهای خارج را نمیخورند. بهتر است اخبار و تحلیل آن را اصلاح کنیم. مردم توان تحلیل خبر و برداشت صحیح خبر را دارند. در نهایت در وقت نیروی انتظامی هم صرفه جویی میکنیم و اجازه میدهیم نیروی انتظامی تنها به کار اصلی خود یعنی دستگیری تبهکاران و حفظ امنیت مردم بپردازد.
شاید بشود گفت این اولین دوره انتخاباتی بود که فضا از دو قطبی بودن خارج شد، این فضا به جامعه سیاسی ایران بیشتر نزدیک است یا فضایی دو قطبی که تا قبل از این وجود داشت؟
_ اگر پاسخ سوال قبل را به عنوان مقدمه این سوال در نظر بگیریم، باید بگویم با توجه به وحدتی که وجود دارد، هرچه فضا متکثرتر باشد، حضور مردم پررنگتر خواهد شد. حتی حضور آقای غرضی به عنوان یک شخصیت مستقل هم این فضا را متکثر کرد و مردم از زاویه نگاه یکی از مدیران رده بالا و با تجربه کشور، توانستند دو جریان اصلی سیاسی کشور را ببینند. اگر جریانهای سیاسی دیگری هم وجود داشتند، این تکثر بیشتر میشد. شما دیدید که پنج نامزد جریان اصولگرا همدیگر را نقد میکردند و از اشکالات دیدگاههای یکدیگر سخن میگفتند. این مساله خیلی به شناخت مردم کمک کرد. از این منظر حضور آقای دکتر عارف و دکتر روحانی در کنار هم باعث شد تا مردم از دو دیدگاه اصلاح طلب و میانهرو، بیشتر اصلاحات را بشناسند.
اگر این دیدگاه را قبول دارید پس باید اعتقاد داشته باشید آقای دکتر عارف تا پایان باید میماندند در صورتی که این دیدگاه را ندارید. البته این همان نقدی است که اصولگرایان به اصلاح طلبان وارد میکنند.
_ این گلایه درستی نیست. یا نباید اصلاح طلبی و اصولگرایی را بپذیریم یا اگر آن را پذیرفتیم باید به قاعده بازی آن عمل کنیم. هیچ تیمی در مسابقهای که برنده آن یک نفر است، برای خودش رقیب نمیتراشد تا رای خودش را تقسیم کند. اینکه اصولگراها به نفع هم کنار نرفتند نشان از این ندارد که اصولگرایان نخواستند، اتفاقا آنها خیلی هم تلاش کردند وحدت داشته باشند. اصلا خودشان با همین شرط آمدند و نام گروهشان را ۱+۲ گذاشتند؛ یعنی یک نفر باقی بماند و دو نفر به نفع او کنار بروند. اما چرا اینطور نشد و یک نفر کنار رفت و دو نفر باقی ماندند؟ اصولگرایان دوست دارند بگویند ما به خاطر تکثر و حضور اندیشههای مختلف چنین کاری کردیم در حالی که اینطور نیست، دلیلش این بود که آنها نتوانستند.
۸سال کارنامه متوسط دولت اصولگرایان باعث شد آنها چندپاره شوند. این هم بحث امروز نیست و اگر چهارسال گذشته را مورد ارزیابی قرار دهیم متوجه میشویم که آغاز این مساله از همان چندسال پیش شروع شده بود. اتفاقا اگر فشار بیشتری به آنها وارد میشد، دو سه حزب دیگر از دل جریان اصولگرا بیرون میآمد. آیا نگاه اصولگرایان با موتلفه یکی بود؟ در روزهای آخری که هنوز خبر نتیجه رای شورای نگهبان در مورد کاندیداها نیامده بود، به اصرار اصولگرایانی که حامی آقای هاشمی بودند، مجبور شدیم ستاد تبلیغات اصولگرایان آقای هاشمی را هم راهاندازی کنیم. این مسائل نشاندهنده تشتت اصولگرایان در این انتخابات بود. (البته بخشی از این مساله به دلیل شخصیت فراجناحی آقای هاشمی هم بود).
برخی تحلیلگران اعتقاد دارند دولت میتوانست مثلا قیمتها را کنترل کند اما برای آنکه اصولگرایی همچنان چندپاره بماند این کار را نمیکرد تا این جریان همچنان تضعیف بشود. آیا واقعا دولت میخواست چنین کاری انجام بدهد؟
_ اصلا این تحلیل درست نیست. با شناختی که از این دولت دارم، توانایی مدیریت دولت واقعا بیشتر از این حد نیست. این ربطی به عملکرد منتهی به انشقاق اصولگرایی ندارد. این مساله را باید در کارآمدی دولتی جستوجو کرد که با نفت بشکه ۱۰۰ یا ۱۴۰ دلار نتوانست اوضاع اقتصادی را بسامانتر کند. اگر این توان را داشتند یکسال قبل مدیریت میکردند، نمیگذاشتند ارزش پول ملی ظرف یک هفته، یک سوم بشود. همه اینها به کنار، نماینده جریان دولت اصلا میان این چهار جریان نبود. همه این مسائل نشان میدهد آنها نتوانستند. بنابراین باید گفت اصولگرایان طی این هشت سال تنها توانستند یک جریانی که خودشان آن را به نام انحرافی میشناسند، به ملت ایران تحویل بدهند. اگر بحث تکثر باشد که جریان اصولگرا باید با هفت یا هشت کاندیدا وارد میشد. جبهه اصلاحات اجماع و همفکری کامل داشت بنابراین با همان دیدگاه هم وارد شد.
تفاوت عدم اجماع اصلاحطلبان در سال ۸۴ با عدم اجماع اصولگرایان در سال ۹۲ چه بود؟
_ جریان اصلاحات در سال ۸۴ کمی مغرور شده بود. هم در صحنه سیاست خارجی و هم در صحنه سیاست داخلی و توسعه کشور و بهبود اوضاع معیشتی خوب عمل کرده بود و هم توانسته بود آزادیهای اجتماعی مناسبی به مردم بدهد و رضایت مردم را تا حدودی جلب کند. اینها باعث شده بود غرور پیدا کنند. فکر میکردند هرچقدر تکثر داشته باشند، بازهم رای از آن آنها خواهد بود. در حالیکه اگر تنها یک نامزد اصلاح طلب کنار میکشید، اصلا آقای احمدینژاد به دور دوم راه پیدا نمیکرد. مساله اینجاست که اصولگرایان سال ۹۲ با غرور وارد نشدند و به خاطر عملکرد خوبشان نبود که متکثر شدند. تعداد نامزدهای آنها ناشی از شکستهای درونی آنها بود لذا معتقدم تعدد نامزدها بر آنها تحمیل شد.
شعار فراجناحی بودن و استفاده از همه ظرفیتها مقبولیت خوبی داشت. این مساله ناشی از چه بود؟
_ درس بزرگ این انتخابات همین بود که همه فهمیدند استفاده از یک جریان خاص در اداره کشور حاصلی ندارد. الان هم نباید اینگونه باشد که دولتی بر سر کار بیاید که تنها از یک جریان، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا استفاده کند. درست است که اصلاح طلبان طی این هشت سال حضوری در قدرت نداشتند و از توان آنها استفاده نشد اما دلیلی هم ندارد دولت جدید بخواهد همین اقدام را تکرار کند. دولت جدید باید از در رحمت وارد شود و از تمام نیروهای متخصص و شایسته از هر جریان سیاسی استفاده کند. باید به این قصه خاتمه داد که با تغییر دولت تمام نیروهای سیاسی متلاطم بشوند و از کار بیکار شوند. با توجه به شناختی که از آقای روحانی دارم، میدانستم ایشان متواضع، معتدل و صبور هستند و در میدان کار از همه ظرفیتها استفاده خواهند کرد.
قبل از انتخابات همه میگفتند دولت فلان برنامه را دارد و در انتخابات فلان کار را میکند اما هیچ کدام از آن احتمالات پیش نیامد انتخابات خیلی خوبی بدون هیچ گونه گزارش تخلفی برگزار شد.
_ این حرفها قبل از انتخابات زده میشود و دولت هم میداند که دورهاش تمام شده است بنابراین تلاش میکند آخرین کارش را بهتر انجام بدهد. اما میخواهم به جنبه دیگر این قضیه نگاه کنم؛ اگر دولت خیلی موفق بود، صراحتا اعلام میکرد این کارنامه ماست، این عملکرد مثبت ماست، اکنون هم از مردم میخواهیم مارا حمایت کنند. دلیل دیگر این مساله این بود که رئیس دولت واقعا غیرقابل پیش بینی بود و کسی نمیدانست چه تصمیمی دارد و قرار است چگونه عمل کند. این مساله باعث ایجاد زمینهای میشد که عدهای اینگونه تحلیل کنند که دولت فلان کار را خواهد کرد. از طرف دیگر مردم واقعا مخالف بودند انتخابات دیر برگزار شود، آنها میخواستند زودتر دولت جدید بر سر کار بیاید و برنامههای دیگری غیراز روشهایی که به کار برده میشود، پیاده شود. برگزار کننده انتخابات هم خود مردم بودند. فکر میکنید سر صندوقها چندنفر افراد دولتی و چند نفر افراد مردمی میایستند؟ درست است که هیات اجرایی و نظارت را فرمانداریها و شورای نگهبان انتخاب میکنند اما هیچکدام کارمند وزارت کشور یا حقوقبگیر این کار نیستند. اینها معلمان و فرهنگیان یا بازاریان شناخته شده هستند که معتمد و امین هستند یعنی از لحاظ اداری هم مردم دخالت دارند.
چقدر این مساله را قبول دارید که آقای احمدینژاد در دو حالت برد اصولگرایان یا اصلاحطلبان برنده بودند؟ یعنی با اصلاحطلبان میتوانست بگوید عامل برد اصولگرایان در سالهای ۸۴ و ۸۸ خود او بوده است. اگر فرض کنیم اصولگرایان هم برنده انتخابات میشدند، میتوانست بگوید که با وجود حرفهایی که درباره او میزدند، دخالتی نداشت و نامزد معرفی نکرد و انتخابات را خوب برگزار کرد.
_این تحلیل را قبول ندارم. اساسا انتخابات را نمیتوان به عنوان عامل برد یا باخت یک دولت مطرح کرد. برد هر دولت وقتی است که کار کرده و رفاه مردم را تامین کرده باشد. سال ۸۴ آقای احمدینژاد برنده شد اما کل رای او ۵ میلیون بود و با این رای به دور دوم رفت. سال ۸۴ کارنامه دولت اصلاحات موفق بود لذا همه اصلاحطلبان آمدند. سال ۹۲ مساله فرق میکرد، این بار ضعف اصولگرایان باعث شد تا آنها با قدرت بیایند. در هیچکدام از سالها دلیلی برای ضعف و کاستی و عملکرد بد اصلاح طلبان وجود نداشت.
اگر بنا باشد دولت آقای احمدینژاد را نقد کرد، باید به سال ۸۴ بازگشت. سال ۸۵ در برنامه زنده مثلث شیشهای آقای رشیدپور پرسید آخرین حرف شما چیست. همان جا گفتم حافظه تاریخی ملت ایران همانطور که دیگران را فراموش نکرد، احمدینژاد را فراموش نخواهد کرد. فردای این روز تعدادی از نزدیکان آقای احمدینژاد تماس گرفتند و گفتند این چه حرفی است و چرا آقای احمدینژاد را با آن اشخاص مقایسه کردهاید؟ پاسخ دادم آن حرف را با تحلیل گفتهام، اجازه بدهید زمان بگذرد تا مشخص شود. اگر اشتباه کرده باشم، این شهامت را دارم که عذرخواهی کنم. زمان نشان داد آن زمان درست قضاوت کرده بودم.
مگر آن بحث بعد از آن هم ادامه پیدا کرد؟
_ بین دوستان این بحث انجام میشد و پاسخ میدادم هر کشور بر سه رکن سرمایهای استوار است؛ اول سرمایه اقتصادی، دوم سرمایه انسانی و سوم سرمایههای اجتماعی. سرمایههای نوع اول و دوم که مشخص هستند. بحث من روی سرمایههای اجتماعی بود که چسبی است برای اتحاد سرمایههای انسانی تا مردم به هم وابسته شوند. فرهنگ، زبان، دین و … سرمایههای اجتماعی هستند که مردم یک کشور را به هم پیوند میدهد. مثالی میزنم تا متوجه این مساله بشویم؛ در خیلی از کشورها در اتوبانهایشان چیزی به نام گارد ریل وجود ندارد، تنها بین دو طرف باند عبور اتومبیلها خطکشی میشود. گارد ریل تنها کنار پرتگاهها و اینگونه مکانها نصب میشود. این مساله که کسی از مرز خط کشی یا چراغ قرمز عبور نمیکند یک سرمایه اجتماعی است. ما هزینه نقصان در سرمایههای اجتماعی را قبول میکنیم و مثلا وسط اتوبان ۶۰۰ کیلومتری تهران – تبریز ۱۲۰۰ کیلومتر گارد ریل میگذاریم. در جنگ هشت ساله صدام سرمایههای انسانی ما را هدف قرار میداد و بچههای خوب ما شهید یا جانباز میشدند و از کار میافتادند اما این روحیه ایثار و فداکاری، سرمایه اجتماعی ما بود که باعث میشد به جای هر یک نفر که از کار میافتاد، ۱۰ اعزامی جدید به جبهه میرفت. همسایهها نفتهایشان را بین هم تقسیم میکردند. اتفاق بدی که در دولتهای نهم و دهم افتاد این بود که سرمایههای اجتماعی ما دست کم گرفته شدند.
تصمیمهای دولت باعث میشد این اتفاق بیفتد یا آنکه مسالهای دیگر در میان بود؟
_ شما حرفهایی که در دولتهای نهم و دهم زده شد را کنار هم بگذارید و خودتان نتیجه بگیرید. روز اول در دولت نهم گفته شد که دولتهای پیش از این دولت کاری برای کشور نکردهاند و کل دولت اصلاحات و سازندگی با یک جمله ناکارآمد خواهند شدند و دولتهای قبل متهم شدند که منافع ملی را ازبین بردند. همین حرفها توپهای سنگینی بود که بر سر سرمایههای اجتماعی میریخت و بالانس سرمایههای اجتماعی را منفی میکرد. خیلی از اصولگرایان خوشحال بودند که دولت این چنین رک سخن میگوید و ابایی هم ندارد و میگفتند این دولت مکتبی است. اصولگرایان بعد از این همه سال که از عمر دولتشان گذشت، الان به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان آن حرفها را تحمل کرد و الان حرفهای آقای احمدینژاد را نقد میکنند. ما گفتیم سرمایههای اجتماعی چسبی هستند که سرمایههای انسانی و اقتصادی را به هم وصل میکنند. در دولت آقای احمدینژاد این چسب آسیب دید. آیا تا پیش از سال ۸۴ رابطهای که بین اصلاح طلبان و اصولگرایان وجود داشت، اینگونه بود؟ آیا رابطه بین دولت و مجلس یا دولت و قوه قضائیه در این سی و چند سال این چنین بوده است؟ اینها همه ناشی از کاهش سرمایههای اجتماعی است.
مردم سابقه و تجربه خوبی از دولت اصلاحات دارند و فکر میکنند با روی کار آمدن دولت جدید خیلی زود مشکلاتشان حل خواهد شد. واقعا فکر میکنید از کی تغییرات آغاز خواهد شد؟
_ از روز اولی که دولت جدید کارش را آغاز میکند و حتی از همان روزی که آرای ایشان شمرده شد، مردم باید تغییر را حس کنند. اولین تغییر در بینش و بیان و ادبیات رئیسجمهور است؛ ادبیاتی که توام با احترام به پیشکسوتان باشد. واقعا نمیدانم این چه حرف نادرست و نامناسبی است که روسای سابق جمهور و مجلس و قوه قضائیه را زیر سوال میبریم؟ همه آنها خدمت کردند. چه کسانی هشت سال جنگ را اداره کردند؟ چه کسانی بعد از جنگ سازندگی کشور را آغاز کردند؟ چه هنری است که گذشتهمان را زیر سوال ببریم. در ۱۷ سال آخر سلطنت پهلوی از سال ۴۰ تا ۵۷، محمدرضا توانست ۱۷ سد بسازد، آقای هاشمی در ۸ سال ریاست جمهورشان که بعد از جنگ هم بود، بیشتر از ۸۰ سد ساختند. اینها قابل قیاس هستند؟ چرا باید این کارنامه بینظیر را زیر سوال ببریم؟ کارنامه دولت اصلاحات در رشد سیاسی و اقتصادی افتخارآمیز است چرا باید آن را تخریب کنیم؟ احترام به دولتهای گذشته، احترام به ملت ایران است. چه اشکالی داشت وقتی پروژههای عظیمی در دولت آقای احمدینژاد افتتاح میشد از رئیس دولت اصلاحات یا آیتا… هاشمی دعوت میشد تا در آن مراسم حضور داشته باشند؟ خیلی از پروژهها در دولت آقای احمدینژاد آغاز شد و پروژههای بسیاری هم بودند که متعلق به دولتهای قبل بودند. چه اشکالی داشت اگر آقای احمدینژاد از زحمات دولتهای قبل هم یاد میکردند و مثلا میگفتند فلان درصد این پروژه از زحمات فلان دولت است. فکر میکنید مردم از این رفتار خوشحال نمیشدند؟ اتفاقا محبوبیت آقای احمدینژاد هم چند برابر میشد. در عوض این کار و این برخورد میگویند کاری که دولتهای قبل در ۸ سال یا ۱۶ سال نتوانستند ما در چند هفته توانستیم.
بازگشت و افتتاح دوباره نهادهای مدنی که در این سالها رها شدهاند، چقدر در بازگرداندن سرمایههای اجتماعی موثر است؟
_ یکی از کارهای عمده دولت باید توجه به همین نهادهای صنفی باشد. از روز اول استقرار دولت باید به آن توجه شود. ما ارزشمندترین و بزرگترین جایزه سینمایی دنیا را از آن خود کردهایم و اسکار گرفتهایم و به قله افتخار سینمایی دست پیدا کردهایم. اما چه تجلیلی از آنها شد؟ آیا این هنر است؟ در کشورهای دیگر با شجریانهایشان همینگونه برخورد میکنند؟ تاریخ ایران مگر قرار است چند اصغر فرهادی یا محمدرضا شجریان در خود ببیند؟ چند بار تاریخ این کشور شخصیتهایی همچون بهرام بیضایی را در خود پرورش میدهد؟ آقای روحانی باید هنر را به جایگاه خودش برساند.
این مطبوعات هستند که جامعه را تغذیه میکنند چرا باید از آنها حمایت نکنیم و مثلا آگهیهای دولتیمان و کاغذ ارزان را به چند روزنامه خاص بدهیم؟ از همان روز اول باید همه احساس کنند نگاه دولت عوض شده است نه اینکه فقط افراد جابهجا شدهاند.
در این سالها روی نام برخی اشخاص حساسیتهایی ایجاد شده است. فکر میکنید آقای روحانی این مدیریت و توانایی را دارند که بتوانند از حضور افراد در همه جریانها استفاده کنند و همچنین بتوانند حساسیتها را از بین ببرند؟
_ آقای روحانی قطعا ظرفیت این کار را دارد. افراد زیادی هستند که تواناییهای زیادی دارند و باید از آنها استفاده شود. البته قرار نیست همه آنها در دولت پست بگیرند. جایگاه آقای هاشمی یا مثلا رئیس دولت اصلاحات یا مراجع و اساتید حوزه و دانشگاه ما بالاتر از آن است که بیایند و به فرض مثال معاون وزیر یا وزیر بشوند. اینها به عنوان مشاوران امین، میتوانند یاوران خوبی برای آقای روحانی باشند. از این افراد باید به عنوان اتاق فکر استفاده کرد. رئیس دولت اصلاحات جایگاه خاصی در دنیا دارد و دنیا ایشان را به عنوان معمار گفتوگوی تمدنها میشناسند. کافی است میدان باز بشود و از این فرصت استفاده کرد و با دهها سفر خارجی فضای تعاملی بین ایران و کشورهای دیگر به وجود آورد.
وضعیت اصلاحطلبان را در سالهای آینده چگونه میبینید؟
_ اصلاح طلبان به یک پیروزی بزرگ دست یافتند و قدر آن را باید بدانند. از تجربههای هشت ساله دولت اصلاحات و نیز مجلس ششم و همچنین از تجربه دولت آقای احمدینژاد و مجلس اصولگرا باید استفاده کنند و عبرت بگیرند و طرحی نو بیاورند. ما مجلس ششم را داشتیم، این مجلس اپوزیسیون بود و رفتار آن حاکمیتی نبود و نتیجه آن هم این بود که برخی مواقع رویارویی به وجود آمد و نباید آن رفتار تکرار شود. اصلاحطلبان باید نگاه حاکمیتی داشته باشند و با جذب نیروهای آزاد و اصولگرا پیش بروند.
همه یک هدف داریم که توسعه کشور است و تمام جوانیمان را در همین مسیر که امام برای ما تعریف کرد طی کردهایم و این مسیر را ادامه میدهیم و همه قدمها در مسیر اعتلای نظام است. حالا یکی تندتر در این مسیر قدم برمیدارد، یکی آهسته، یکی قدمهای بلندی برمیدارد، یکی قدمهایش کوتاه است. مهم این است که مسیر همه در یک جهت است. اصلاح طلب و اصولگرا فرقی ندارد و همه فرزندان امام هستیم و نگاه کلان ما حفظ و اعتلای جمهوری اسلامی است. تنها مساله این است که تفاوت نظرهایی وجود دارد که آن هم مسالهای نیست و باید به آن احترام بگذاریم.
با حساسیتهایی که وجود دارد، چگونه باید برخورد کرد؟
_ این حساسیتها از کجا به وجود آمدهاند. مگر سال ۸۴ که پایان دولت اصلاحات بود، روی کسی حساسیت وجود داشت؟ حساسیتها به قدری شد که رسانهها در آوردن نام اشخاص احتیاط میکنند. آقای روحانی مگر فقط آمدهاند که کارخانهها را رونق ببخشند و اشتغال ایجاد کنند؟ باید این کارها را بکنند اما قبل از آن نیاز است سرمایههای اجتماعی تربیت شوند و بیشتر از گذشته دیده شوند.
همانطور که اصلاح طلبانی هستند که با یک جمله میتوانند مردم را هدایت کنند، اصولگرایانی هم هستند که جایگاه بسیار رفیعی بین مردم دارند. آقای روحانی نیامدهاند که اینها را تخریب کنند. آمدهاند از اینها استفاده کنند. بخش عمده و اصلی رای آقای روحانی به واسطه حضور و حمایت دو رهبر بزرگ اصلاحات است که پشت سر او ایستادند. خود آقای روحانی هم به این مساله معترف هستند. یعنی باید کاری کند اگر در سال ۹۲ دو سرمایه اصلی و بزرگ پشت سرش بودند، در سال ۹۶ تبدیل به صدها سرمایه مثل این دو نفر سرمایه بشود و آن صد نفر اصرار کنند و بگویند آقای روحانی باز هم شما باید بمانید. اگر بنا باشد بگوید روی شما دو نفر حساسیت وجود دارد و بگوید از شما استفاده نمیکنم و بروید تا سال ۹۶ که انتخابات مجدد است که هیچ تغییری صورت نگرفته است.
مطمئن باشید اگر اینگونه باشد آنها سال ۹۶ آمدنی نیستند و نخواهند آمد. آقای روحانی پیش رهبر انقلاب هم جایگاه مناسبی دارند. سال ۸۲ در دیدار مسئولان که خدمت آقا رسیدیم، دو بار نام دکتر روحانی را آوردند و حمایت کردند و از عملکردشان در مذاکرات هستهای خیلی رضایت داشتند و با این مضمون گفتند کار آقای روحانی گام ارزشمندی بود که در مسیر مذاکرات برداشتند.
خوب شد بحث هستهای را به میان آوردید. به عنوان آخرین سوال فکر میکنید تحریمها برداشته میشود؟
_ اینطور نیست که دنیا فقط به خاطر خال آبروی آقای روحانی یکباره همه تحریمها را بردارد. این مساله قابل پیش بینی نیست و به پارامترهای زیادی بستگی دارد. دنیا هم خواستههایی از ما دارد و ما هم نباید میگذاشتیم آنها به این اجماع علیه ما برسند. در دولتهای قبل هرکدام ۸سال و در مجموع ۲۴ سال برنامه ریزی شد تا اروپا و آمریکا علیه ایران متحد نشوند اما در دولت نهم، این اتحاد علیه ما ایجاد شد و آن قطعنامهها بعد از آن یکی یکی صادر شد.
سخت است الان آن اتحاد را بشکنیم و اگر بخواهیم یکباره آن اتحاد را از بین ببریم یعنی آب در هاون میکوبیم. رفتن پرونده هستهای به شورای امنیت اشتباه بزرگی بود که در دوران اصلاحات جلوی آن گرفته شد. پس گرفتن این قطعنامهها کار بسیار سختی است و طبیعی است دولت آقای روحانی مشکلات زیادی را پیش رو خواهد داشت. همه باید کمک کنیم با دنیا بده بستان داشته باشیم. الان اینگونه نیست که یک طرف در دنیا برنده باشد و طرف دیگر بازنده باشد؛ الان باید برد-برد فکر کرد. طرفهای شریک در بازی باید نسبت به سهمشان برنده باشند. آقای روحانی باید کاری کند همه بفهمند با دنیا شفاف هستیم و با کسی سر جنگ نداریم و همه حق دارند. این حق را باید تقسیم کرد و کاری کرد که به استقلال ما هم لطمه نخورد. مصاحبه کننده: فرهاد فرزاد
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰