هر که حرفِ حق زند…

هر که حرفِ حق زند…

یار مخلص دلربا هستش، ولی دلدار نیستدر همه عالم مثالِ او یکی عیّار نیستمن کمندِ عشق نامیدم دو زلفش را، ولیدر حقیقت، بهرِ اینجانب بجز افسار نیستمن طبیبِ دردِ خود انگاشتم او را، ولیکفکرِ او چیزی بجز چاپیدنِ بیمار نیستمن گمان کردم که باغی پُر ز سرو و سنبل استلیک، او چیزی بجز دشتی سراسر