یادداشتی بر یک جشن ناتمام ؛ خودانتقادی آزاد، خودزنی ممنوع

نیمقرن از تولد تیمی بزرگ در تبریز میگذرد؛ تیمی که با وجود تمام فراز و نشیبها، همچنان سرفراز ایستاده و پرچم غرور میلیونها هموطن را بر دوش کشیده است.
آی نیوز – رضا عالش زاده – نیمقرن از تولد تیمی بزرگ در تبریز میگذرد؛ تیمی که با وجود تمام فراز و نشیبها، همچنان سرفراز ایستاده و پرچم غرور میلیونها هموطن را بر دوش کشیده است. ورزشگاه پیر باغشمال، گواه عشق و وفاداری مردمان آذربایجان به تراکتور بوده است، اما داستان دردانه فوتبال آذربایجان در یادگار امام جور دیگری شیرین است. یادداشتی بر یک جشن
از ۱۳۸۸ تا امروز، شانزده سال است که در سرمای سوزان زمستان و گرمای طاقتسوز تپههای یادگار امام، همراهی کردهایم. با ضعفها مدارا و از نقاط قوت، انرژی گرفتهایم. حافظهی تصویری ما سرشار از خاطرات حماسی هواداران تراکتور است؛ از حضور پررنگ در عرصههای بینالمللی تا اتحاد بینظیر میان میلیونها مشتاق. گاهی خشمگین شدهایم، گاهی در سکوت اشک ریختهایم، و گاهی در جمعهای سیاه، بهتزده راهی خانه شدهایم—اما هرگز ناامید نشدهایم. هر بار که پنداشتند از پشتیبانی خسته شدهایم، فریادمان بلندتر شده است.
و سرانجام، این آرزوی جمعی میلیونها نفر—از اردبیل و تبریز تا زنجان، کرج و میانه—به بار نشست. در کنار مدیریتی هوشمند، بازیکنانی مقاوم و هوادارانی بینظیر که هر بار مرزهای وفاداری را جابهجا کردند. اینگونه بود که حتی رقیبان نیز به احتراممان سر فرود آوردند. ما دیده شدیم.
با همهی کمسلیقگیهای فدراسیون و حواشی پیشآمده، نه یک جشن، که زنجیرهای از جشنها برپا شد اما کافی نبود. ضیافتی بزرگتر میخواستیم تا فریاد یکپارچهی بیش از ۱۲۰ هزار نفر، مرهمی باشد بر زخمهای شانزده سال انتظار.
بر این ضیافت باشکوه میشد ساعتها سخن گفت: از برنامهریزیهای ناپخته، از تعجیل افرادی بی ربط برای دیده شدن، تا حضور بیضابطهی برخی دیگر در زمین چمن؛ از کمذوقی صداوسیما با مجریانی که حتی هنر پوشش مناسب در محضر مردم را نمیدانستند. میشود از این بینظمیِ قابل پیش بینی گله کرد، اما خودزنی جایز نیست.
در این میان، کمترین تقصیر بر دوش تماشاگران است، همانهایی که سالهاست شعور و وفاداریشان را ستودهایم. در این بزم آخر، از کرج و قزوین تا زنجان و اردبیل، همه آمدند تا در این جشن بزرگ سهیم باشند. حالا که نمیتوانیم قدردان اینهمه شوروشوق سیل میلیونی طرفدار بافرهنگ تراکتور که از دورترین روستاهای محروم و کوچههای شهرهایمان گاهی اوقات بدون پول غذای مناسب خالق صحنههای بیبدیل عشق و وفاداری بودهاند باشیم، بیایید خودزنی نکنیم و این سرمایههای بیمثال را از صمیمیت و سادگی شان و تنها به گناه عجله در ابراز عشق دلزده نکنیم. بیایید خودزنی نکنیم. عشق را پاس بداریم.
رضا عالشزاده
یادداشتی بر یک جشن
برچسب ها :آی نیوز ، تراکتور ، جشن قهرمانی ، یادداشتی بر یک جشن
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰