بازگشت دریاچه ارومیه؛ امروز از فردا بهتر است
براساس اخبار منتشره عملیات نجات دریاچه ارومیه از خرداد ماه ۱۳۹۳ آغاز شده است. آنطور که برمی آید؛ ستاد احیای دریاچه درصدد حرکت به سوی هدف با نگاهی جدی به مدیریت آب درون حوزه با هدف ایجاد تعادل بین ورودی و خروجی های آن است. قرار است همه عملیات به شکلی کاملاً هماهنگ تحت مدیریت ستاد انجام شود. از عملیات غیراصولی و احساسی مانند انتقال آب بین حوزه ای مانند خزر، ارس، زاب و غیره صحبتی نیست. ظاهراً برای جلوگیری از پدید آوردن فجایع زیست محیطی پیچیده تر اینگونه تصمیم گرفته شده است.
تصمیمی کاملاً علمی و عقلانی که با اطمینان می توان گفت در صورت اجرای دقیق و صحیح دستورالعمل های اجرایی آن، بار دیگر می توانیم شاهد تلألو نور مهتاب بر آب نقره فام دریاچه در بندر شرفخانه باشیم. هر چند با این ترتیب ممکن است عملیات احیای دریاچه نیازمند زمانی حتی بیش از دو دهه باشد؛ اما ارزشش را دارد زیرا روش های تخیلی دیگر بنا به دلایل علمی و طبیعی بسیار به احیای دریاچه ارومیه منجر نمی گشتند. منطقی بودن این پیش بینی، سبب امیدواری بسیار در زمینه احیای بزرگترین اکوسیستم آبی داخل کشور است.
بر اساس مطالعات انجام شده، تغییر گرایش منفی حوزه آبخیز دریاچه به مثبت و ایجاد توازن بین ورودی و خروجی حوزه آبخیز مورد بحث، ممکن است. با در نظر گرفتن تمامی موارد ذکر شده به نظر می رسد در صورت عملکرد صحیح و دقیق ستاد احیا، الگویی عملیاتی و قابل تکرار برای مقابله با خشکی پیش رونده کشور و احیای تالاب ها و رودهای درگیر و در نهایت مدیریت پایدار و یکپارچه حوزه های آبخیز خواهد بود. تجربه ای تازه با امید موفقیت بسیار، زیرا از شکستی بزرگ حاصل آمده است. شکستی که حاصل عدم مطالعه دقیق و صحیح برای احداث سدهای متعدد و عمدتا غیراصولی ای است که به بهانه های مختلف احداث شده اند و متولیان آنها، هنوز بر هدر دادن آب از سطح تشت تبخیر دست ساز خود اصرار دارند.
برخی دیگر که خود را استیون هاوکینز می پندارند، بر تبدیل شوره زار به فضای سبز با ریختن ۱۰ سانتی متر خاک بر سطح عرصه ۵۲۰۰ کیلومتر مربعی دریاچه اصرار دارند!! بی آنکه حرف را در دهان خویش مزه مزه کنند که خاک حاصلخیز از کجا و با چه مقدار هزینه باید به محل آورده شود و آیا ۱۰ سانتی متر خاک قادر به ایجاد بستر حیات خواهد بود؟ قطعا پاسخ منفی است. بماند که معلوم نیست چگونه باید از آمدن نمک به سطح خاک جلوگیری کرد. آبیاری عرصه پیشکش. دیم می کاریم!!! (می دانم که ممکن نیست.)
تأثیر دریاچه به عنوان بزرگ ترین پهنه آبی بر اکوسیستم کلان کشور، منطقه و با تعاریف امروز؛ جهان معنی دار است. آنقدر که دولت ژاپن یک میلیون دلار برای نجات دریاچه سرمایه گذاری بلاعوض کرده و رقم مذکور در اختیار دفتر برنامه سازمان ملل متحد در تهران قرار گرفته است تا در ۳ محور هزینه شود: ۱- معرفی شیوه های کشاورزی پایدار به ۴۰ روستای اثرگذار منطقه که سبب حداقل ۳۵ درصد صرفه جویی در مصرف آب خواهد شد، ۲- ارتقای آگاهی و درک جامعه محلی نسبت به نقش ایشان در استفاده از روش های کشاورزی پایدار و احیای دریاچه و ۳- بررسی گزینه های اجرای حداقل یک نمونه طرح بهره گیری از سطوح آبگیر برای ذخیره و بهره برداری بهینه آب باران در یکی از سه جزیره اصلی دریاچه به منظور تضمین پایداری در تأمین آب جهت حفظ تنوع زیستی.
بی نیاز از ذکر است که موفقیت این طرح سبب ایجاد امکان تعمیم آن به سایر حوزه ها خواهد بود. در این رهگذر بسیار خواهیم آموخت. شاید مهم ترین آموزه طرح احیای دریاچه ارومیه، جاانداختن بحث بسیار مهم لزوم وجود هماهنگی کامل بین تمام عملیات انجام شده در حوزه آبخیز باشد.
به نظر می رسد انتخاب انجام شده مؤثر خواهد بود و دبیر محترم ستاد با توجه به دانش و تجربه ای که در شناخت روحیات، فرهنگ، آداب، رسوم، روش های کشاورزی و از همه مهم تر شناخت سیستم های آبیاری منطقه دارند موفق خواهند بود. به عنوان یک کارشناس جزء حوزه منابع طبیعی و محیط زیست، از عمق وجود امیدوارم حسودان، کینه ورزان، بی سوادان، کم سوادان، کوته فکران، ناقص اندیشان و کج اندیشان دانشمندنما کمی به خود آیند و با توجه به شرایط اسف باری که بر منابع طبیعی و محیط زیست کشور حاکم است برای مدتی لطف فرموده، سکوت اختیار کنند. نه به احترام مدیر حوزه! صرفاً به این دلیل که حفظ دریاچه با حفظ منافع ملی و از آن مهم تر؛ استمرار چرخه حیات در کشور ارتباط ناگسستنی دارد.
مستند سازی همه عملیات و انتقال یافته ها به سایر حوزه های آبخیز که دارای شرایط مشابه هستند، حتی بخشی از یافته های مرتبط به هر حوزه، کارساز خواهد بود. لازم نیست الگوی موجود به طور کامل در تمام حوزه های آبخیز سی گانه کشور تکرار شود.
با مطالعه دقیق یافته ها، می توان بخش های مرتبط با هر حوزه را به عنوان راهنمای بخشی از عملیات انتخاب کرد و با دقت در سایر مشخصات هر حوزه، بقیه را تعیین نمود. همچنین است در مورد شکست احتمالی در برخی از مؤلفه های پروژه؛ مستند سازی باعث خواهد شد از انجام آنچه شکست خورده اجتناب و راه های جدیدی برای پیشبرد اهداف مدیریتی حوزه های آبخیز به اجرا گذاشته شوند.
مدیریت جامع حوزه های آبخیز برای جهان امروز و کشور ما به عنوان بخشی از آن یک «باید» است. بسیار هم دیر شده، لازم بود قبل از تجربه بحران هایی مانند دریاچه ارومیه، خشکیدگی ۱۹ میلیون اصله بلوط زاگرس، خشکاندن زاینده رود و نابودی بسیاری از تالاب ها و زیستگاه های کشور که سال ها به مثابه سپر ما در برابر گرمایش جهانی عمل کرده اند به خود می آمدیم. با این همه، امروز از فردا بهتر است.
منبع: مجله دهاتی
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰