کد خبر : 640
تاریخ انتشار : چهارشنبه 13 آذر 1392 - 10:53

می گویند؛ کور باش و خفه شو !

می گویند؛ کور باش و خفه شو !

 آی نیوز، احدنقش شورسپهر- مسوولیت ها ، اموری تعهدآورند در قبال نظام و مردم ، آن هم مسوولیت هایی که به واسطه رأی ، اراده و انتخاب مردم به افراد تفویض می شوند و بی شک این نوع مسوولیت ها حساس تر و تعهدآورترند.

تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بی خزانم
گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشنایی هات می خواهم بمانم
بی گمان زیباست آزادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبی های دنیا می رسانم
گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی من اما
جذبه ای دارم که دنیا را بدینجا می کشانم
نیستی شاعر که تا معنای حافظ رابدانی
ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس حق با چیست ؟ پیش از رفتن ای خوب
کاش می شد این حقیقت را بدانی یا بدانم
” محمد علی بهمنی”

قدیم ها و در عهد سلاطین و شحنه های سوار بر خر مراد حکمرانی و اقتدار ، هر کدام از رعایا و نوکران که آداب نوکری و رعیتی را به درستی به جای می آورد در امن آسایش بود و هر که زبانی سرخ داشت ، سر سبز به باد زبان درازی می داد ، تازه ، وضعیت به قدری بغرنج و اسف بار بود که حتی گزمگان و داروغگان سلاطین ، در حداقلی ترین امورات مرتبط با آزادی رعایا و نطق کشیدن ایشان نیز ورود می کردند ، تا مبادا به ساحت حکمرانی آقایان گردی از غبار اعتراض و انتقاد بنشیند و هر منتقد و معترضی به بدترین شکل و در ملاء عام فلک می شد تا عبرت دیگران شود.

این فرهنگ تحمیلی که همچون چوب تأدیبی سنگین بر گرده رعایا می نشست چنان ریشه در روح استبدادزده جامعه آن زمان دوانده بود که هیچ کس را یارای دیدن و سخن گفتن نبود و باید کور می شدی و خفه تا مبادا از حداقل بدی ها و اشتباهات سخنی به میان نیاوری.
این رویه ، فرهنگ غالب آن روزگاران بود ، که اگر غلط به عرض ما رسانده اند ، ایراد از تاریخ نویسانی است که وقایع آن دوران را روایت کرده اند و اگر صحیح و درست بوده به حق رویه ای مذموم بوده است.
دردناک تر این که گاه گداری رگه هایی از این نوع برخوردها با “دیدن” و “گفتن” و “پرسیدن” ها ، آن هم پرسیدن های معمولی از رفتارها و تصمیمات غلط و تابلوی برخی از ما بهترانی که خود را زعیم و قیم همه می پندارند ، در عصر حاضر نیز دیده می شود و این پرسیدن ها و گفتن ها با شدیدترین تهدیدها ، فشارها ، توهین ها و تحدیدها مواجه می شود و برخی آدم ها به دنبال “شلوغ کردن شهر” و “گرفتن ماهی” از “آبی” هستند که خود آن را “گل آلود” کرده اند.
حکایت دیدن و گفتن و نوشتن های گاه و بی گاه برخی از ما آدم های زبان درازی که کاری جز نوشتن بلد نیستیم و مثل برخی ها یاد نگرفته ایم معامله یا مسامحه کنیم همین است که تودهنی بخوریم و در برابر یک نکته حرف حساب ، جوابمان “خفه شو” شنیدن باشد ، ایرادی نیست ، ما خفه می شویم تا به حریم امن برخی دوستان خللی وارد نشود ، حریم امنی که خودشان ساخته اند و خود در مالیخولیای آن سیر می کنند.
آیا به راستی پاسخ و واکنش به طرح چند سوال ساده از برخی آقایان مسوول این است که تخطئه شویم؟ این بود ادعای استقبال از نقد و انتقاد ؟ به راستی شدت و حدت یک مطلب توأم با سوال یا نقد تا این حد است که آقایان و عوامل آن ها این سوال را برنتابند و به جای اصلاح رویه های غلط ، در صدد تخطئه نگارنده برآیند ؟ بی تردید این رویه با فرامین مقام معظم رهبری در خصوص تفاوت نقد با تخریب مغایر است ، آنجا که می فرمایند: “نقد را با عیب‏جویی و با عصبانیت و با بهانه‏گیری نباید اشتباه کرد. اما نقادی باید کرد. در عین حال نقد پذیر هم باید بود.” ما پیرو این توصیه زعیم خود بوده و هستیم ، شما چه طور دوستان؟
فراموش نکنیم که مسوولیت ها ، اموری تعهدآورند در قبال نظام و مردم ، آن هم مسوولیت هایی که به واسطه رأی ، اراده و انتخاب مردم به افراد تفویض می شوند و بی شک این نوع مسوولیت ها حساس تر و تعهدآورترند.
در هر حال هر چه هست و بود و شد و بعد از این خواهد شد، ما کور می شویم و خفه ، نمی بینیم و نمی شنویم ، اصلا اگر نفس کشیدنمان آزارتان می دهد می میریم تا مبادا شما ناراحت شوید یا خدای ناکرده توهم از دست دادن داشته ها ، خواب پریشان شما را پریشان تر کند ، چشم ، ما کور می شویم ، ما خفه می شویم ، اما ما خاکی بی خزانیم و همواره فکر می زائیم ، این برای ما کافی است ، همین و دیگر هیچ.

آی نیوز

کور باش خفه شو

 

کور باش خفه شو


ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.