کد خبر : 6275
تاریخ انتشار : شنبه 23 اردیبهشت 1396 - 7:11

کابوسی که تمام شد/ اکنون موقع تنها گذاشتن تراکتور نیست

کابوسی که تمام شد/ اکنون موقع تنها گذاشتن تراکتور نیست

فینال جام حذفی به مثابه اخرین ستون باقیمانده خانه ای بود که فرو ریخت ، تلخ ، نامیدکننده اما قابل پیش بینی!

قسمت اول: تیمی که بسته شد، صداهای اعتراضی که شنیده نشد!
کمتر از یکسال پیش امیر فاتح سالهای پیش فوتبال ایران با امید فراوان تیمی خوشنام، خوش خاطره اما فرتوت برای سوگولی فوتبال آذربایجان می بندد، تیمی که عناصر جدیدش انگیزه اثبات خود به تیم های قبلی خود را دارند تا خدمت به فوتبال تبریز
اعتراض ها آغاز می شود، هشدارها داده می شود، اما جواب همه آنها سکوتی آمیخته به قول قهرمانی است. امیر فوتبال آنقدر قول های قبلیش مردانه محقق شده اند که کسی به قول جدیدش شک نمی کند!

قسمت دوم: نیم فصل اول و جولان تیم پیر اما خوش نفس!
لیگ آغاز می شود و نیم فصل اول آن چنان رویایی شیرین بر مجموعه تراکتورسازی می گذرد. بردهای شیرین، هم نفسی با تیم  اول در بالای جدول، تلفیق دلپذیر پیران با پایه های قدیمی تراکتور! ایران پوریان،  آقایی ، ابراهیمی و کیانی به کرات در تیم منتخب هفته جای می گیرند و نوری و بنگر و حاتمی نفسی برای دویدن دارند و افسونگری به نام سروش رفیعی در میانه میدان دلربایی می کند.
 تراکتور حتی بعضی بازیهای که مستحق برد نیست را نیز با سحر و عظمت نامهای درون زمین و فرماندهی امیر می برد.

قسمت سوم: مدیریتی تنها در قبال اوضاع فعلی مسئولیت دارد !
تیم و اوضاع بدهکاری آن مانند آتش زیر خاکستریست که زبانه می کشد و تازه مدیر فعلی دنبال مقصر می گردد وهیچگاه مشخص نمی گردد مقصر کیست؟ مدیران قبلی که فقط خرید بلد بودند یا مدیر فعلی که در پشت نتایج خوب تیم خوابیده است؟
تیم به یکباره در حساس ترین بازی فصلش مقابل صدرنشین بدون جنگ مغلوب می شود، سربازهای تازه اش خانه نشین می شوند، میدان دارش در جناح حریف می درخشد، ایرانپوریانش از پرتاب یک اوت دستی ناتوان است و امیرش در همان دقیقه اول می فهمد که پیرانش اگر با حریف هم پیمان هم نباشند نای دویدن ندارند. و اینگونه است که تیم کل فصل را در یک بازی می بازد.

قسمت چهارم: تیم افسرده و خسته که کسی نبود بازسازی روحی بر روی آن انجام دهد
تیم محروم  از تیم بستن های آتی نه روح مبارزه طلبی سابق را دارد، نه پاهای توانمند نیم فصل اول. نکته طعنه آمیز ماجرا این است که نسبت به نیم فصل اول تنها یک بازیکن ( سروش رفیعی) از دست داده است و بقیه محرومان نفرات جدیدی هستند که میانه فصل اضافه شده اند! دیگر مدیریتـ ، بازیکن و تماشاگر همگی شکست را باور کرده اند و به انتظار فینال جام حذفی هستند تا شاید بتوانند کشته در هم شکسته را به ساحل امن برسانند!
 بازی صبا نمادی از به هم ریختگی روانی شدید بازیکنان و مربیان است که همگی انگار با خودی و غیر خودی در جنگ هستند اما نه از نوع فوتبال، اینجاست که زنگ خطر فینال جام حذفی هم گوش  اهالی فوتبال را می نوازد!

قسمت پنجم: تیم سوم می شود و بازیکنان تازه و یکباره به انتقاد از مدیرعامل می پردازند!
تیم جوان پرسپولیس هم جدول را می برد هم فوتبال را! تیم استقلال با نیروی جوانی چندین بازی را در لحظات آخر می برد و تیم تراکتورسازی نتیجه تیم پیر خود را می بیند، ولی همگان منتظر فینال هستند!
بازیکنانی که تا دیروز جز تعریف از مدیر عامل نمی گفتند به یکباره یادشان می افتد که مدیریت خوبی در باشگاه وجود ندارد و اخبار مربوط به حواشی تیم ، اخبار مربوط به تمرین و تمرکز تیم را تحت الشعاع قرار می دهد! اما باکی نیست حریف فینال شش بازیکن اصلیش را ندارد و بازیکنانش نه پول گرفته اند نه مدیری سر خود می بینند!

قسمت ششم: خوش خیالی که کابوس می شود!
از کج سلیقگی فدراسیون در برگزاری این بازی در خرمشهر بگذریم که نه نور دارد، نه چمن و نه اقلیم. از این واقعیت بگذریم که حق خرمشهر با تجهیز این ورزشگاه ادا می شود و نه با انجام زورکی یکی از بهترین بازیهای فصل در چمن تپه مانند آن.
اما از تاکتیک نامشخص تراکتور نمی شود گذشت. شفیعی ۹۰ دقیقه پرتاب بلند می کند، حاتمی مانند کل فصل فقط خطا می کند، نوری راه می رود و مربی در اوج بازی یادش می افتد که بازیکنش بی شعور است!
تماشاگر سکته می کند، بازیکن بیهوش می شود و مربی دنبال کلمه ای است تا عصبانیت خود را بر روی بازیکن به شکل احسن خالی کند، مدیر بعد چندین ماه بازیکنان را به وحدت فرا می خواند.
تیم حریف می دود، فضا می بندد، فداکاری می کند، بازیکن تراکتور فضای خالی هم تیمیش را نمی بیند، و سئوالی که مکررا تکرار می شود، چرا این بازیکنان بازی آغاز نشده باخته اند، امیرمان را چه شده است، کاپیتان چرا عصبی است و پای ایرانپوریان چرا می لرزد؟
بازی تمام می شود، بهت ها با اشک ها آمیخته می شوند و عده اندکی که از پایان هرچند ناخوشایند این کابوس احساس راحتی می کنند و بسیار خوشحالند که پایان این کابوس شاید و البته شاید تلنگری به مدیران ورزش استان باشد که تراکتور را دریابند، و این اجبار عدم توانایی در خرید بازیکن را توفیقی به حساب آورند و با اعتماد به جوانان این شهر و البته بازیکنان متعصب تیم فعلی ، تیمی را روانه بازیهای لیگ و آسیا کنند که می داند چه می خواهد، برای چه مردمی می دود و می خواهد کدام قله ای را فتح کند.

قسمت هفتم: اکنون موقع تنها گذاشتن تراکتور نیست
بیایید فکر کنیم تراکتور امسال به لیگ برتر آمده است، دست در دست هم دهیم و طرفداری از تیم محبوبمان را از نو تعریف کنیم، این تیم در روح و جان ما ریشه دوانیده است و این ریشه های قدرتمند با یک بازی شکل نگرفته است که با یک بازی دیگر خشک گردد. به امید روزهای بهتر برای تیم محبوبمان تراکتور قهرمان.

 رضا عالش زاده – علاقه مند بسیار عادی فوتبال

برچسب ها :

ناموجود

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.

Guest شنبه , ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۹:۳۸

دوست عزیز حرف حساب زدی ولی تیم در دست مردم و اهلش نیست تا این مدیران هست حتی ما پشت تیم هم باشیم فقط یک خواسته دارند و آن فرستادن تیم به دسته یک می باشد تا مسئولین استان راحت باشند.